ترند اولیه (Primary Trend) چیست؟

تریدینگ بر اساس ترند(ترند تریدینگ) یکی از استراتژی های پرطرفدار در بازارهای مالی است که هدف آن، شناسایی جهت حرکت کلی بازار و معامله در همان جهت است. به بیان ساده، معامله گران سبک ترند تریدینگ تلاش می کنند در بازار صعودی خرید کنند و در بازار نزولی فروش انجام دهند. در این روش، هدف، شکار تمام نوسانات نیست؛ بلکه سوار شدن بر موج روند بازار است. در واقع معامله گران سبک ترند تریدینگ تلاش می کنند تا زمانی که نشانه ای واضح از تغییر ترند نباشد، در جهت روند باقی بمانند.
مبنای اصلی این استراتژی جمله ی معروف “ترند دوست توست“ می باشد و علت اصلی یادگیری و آشنایی با ترند تریدینگ آن است که بزرگان مارکت با ترند تریدینگ معامله می کنند یعنی اساس کار آن ها و ستاپ های ورود آن ها با ترند تریدینگ است. در واقع زمانی که پول و سرمایه های بزرگ وارد مارکت می شوند، اثراتش را در ستاپ های ترند تریدینگ قابل مشاهده است و به همین علت معامله گران باید ستاپ های ترند تریدینگ را بشناسند.
از مفاهیم پایه و مهم در ترند تریدینگ که می تواند در تحلیل تکنیکال به معامله گران کمک کند می توان به ترند اولیه (Primary Trend) و ترند ثانویه (Secondary Trend) اشاره کرد که در ادامه این مقاله قصد داریم به صورت مفصّل به مبحث ترند اولیه (Primary Trend) بپردازیم، با ما همراه باشید.
ترند اولیه (Primary Trend) چیست؟
ترند اولیه (Primary Trend) به روند اصلی و بلند مدت بازار گفته می شود که ممکن است روزها و یا ماه ها طول بکشد. این روند، جهت کلی بازار را نشان می دهد و مهم ترین نوع روند است و معامله گران بلند مدت یا سرمایه گذاران بنیادی بیشتر به آن توجه دارند. پرایمری ترند می تواند در یکی از سه حالت زیر باشد:
- روند صعودی (Bull Market): بازار به طور کلی در حال رشد است؛ قیمت سقف ها و کف های بالاتری می سازند.
- روند نزولی (Bear Market): بازار به طور کلی در حال سقوط است؛ قیمت سقف ها و کف های پایین تری ایجاد می کنند.
- روند خنثی (Sideways/Consolidation): بازار نه صعودی است و نه نزولی، بلکه در یک محدوده نوسان می کند.
نظریه داو (Dow Theory) و ترند اولیه (Primary Trend)
چارلز داو، بنیان گذار این نظریه، معتقد بود که بازارها در قالب روند های مشخصی حرکت می کنند و روند ها دارای ساختار سه مرحله ای هستند، مخصوصاً در ترند اولیه (Primary Trend). پرایمری ترند می تواند صعودی یا نزولی باشه، امّا در هر دو حالت، داو سه مرحله برای آن در نظر میگیرد که در ادامه مقاله به این مراحل می پردازیم:
مراحل ترند اولیه طبق نظریه داو
1. مرحله انباشت (Accumulation Phase)
- معامله گران حرفه ای و آگاه در حال خرید یا فروش هستند، در حالی که بقیه بازار هنوز متوجه تغییر جهت نشده اند.
- بازار آرام و کم حجم است.
- قیمت ها هنوز واکنش زیادی نشان نداده اند.
2. مرحله مشارکت عمومی (Public Participation Phase)
- اکثریت بازار متوجه روند می شوند و وارد می شوند.
- حجم معاملات افزایش پیدا می کند.
- این مرحله معمولاً بیشترین سود را می دهد.
3. مرحله توزیع (Distribution Phase)
- معامله گران حرفه ای شروع به فروش دارایی های خود می کنند.
- اخبار مثبت هنوز ادامه دارد، امّا قیمت دیگر رشد قابل توجهی ندارد.
- بازار آماده یک تغییر جهت یا اصلاح بزرگ می شود.
مزایای شناسایی روند اولیه (Primary Trend) در معامله گری
روند اولیه یا پرایمری ترند، مسیر کلی و بلند مدت حرکت بازار را نشان می دهد؛ چه صعودی باشد و چه نزولی. تشخیص درست این روند می تواند کلید موفقیت در معاملات و سرمایه گذاری باشد. معامله گرانی که بتوانند روند اولیه (Primary Trend) را به موقع شناسایی کنند، معمولاً تصمیمات دقیق تر، مطمئن تر و سودآورتری اتخاذ می کنند.
افزایش احتمال موفقیت در معاملات
یکی از مهم ترین دلایل استفاده از ترند اولیه یا ترند اصلی، افزایش شانس موفقیت در معاملات است. وقتی شما در جهت روند اصلی بازار معامله می کنید، در واقع همراه با جریان غالب حرکت می کنید و نه در مقابل آن. این موضوع باعث می شود احتمال شکست یا برخلاف روند بودن بسیار کمتر شود.
برای مثال، در بازار صعودی، خرید کردن منطقی تر از فروش است؛ چرا که خریداران قدرت بیشتری دارند و احتمال ادامه دار بودن رشد بیشتر است. معامله گرانی که بر خلاف روند معامله می کنند، معمولاً باید با ریسک های بالاتری روبرو شوند و سود کمتری کسب کنند.
به همین دلیل است که یکی از اصول اساسی تحلیل تکنیکال می گوید: روند دوست توست (Trend is your Friend).
زمان بندی بهتر برای ورود و خروج از بازار
شناسایی روند اولیه به شما این امکان را می دهد که در مراحل آغازین یک روند جدید وارد بازار شوید؛ جایی که بیشترین پتانسیل رشد یا سقوط وجود دارد. این توانایی، باعث می شود شما قبل از دیگران موقعیت مناسب را شناسایی و وارد شوید و از نوسانات بزرگ بازار بهره برداری کنید.
علاوه بر آن، درک صحیح از ساختار روند به شما کمک می کند تا به موقع از معامله خارج شوید؛ یعنی نه زودتر از موعد خارج شوید و سود را از دست بدهید و نه بیشتر از حد صبر کنید و وارد منطقه ی برگشت بازار شوید. این نوع زمان بندی، مخصوصاً در معاملات میان مدت و بلند مدت، ارزش بسیار زیادی دارد.
کاهش استرس و فشار روانی معامله گر
معامله گری در بازارهای مالی، اگر بدون برنامه و تحلیل باشد، به شدت استرس زا و پر هیجان خواهد بود. اما وقتی شما روند اصلی بازار را تشخیص داده اید و تصمیمتان را بر اساس آن گرفته اید، فشار روانی شما بسیار کاهش می یابد.
دیگر نیازی نیست مدام نگران تغییرات کوتاه مدت قیمت یا نوسانات غیر منتظره باشید، چرا که اطمینان دارید در جهت درستی قرار دارید.
در این حالت، معامله گر به جای واکنش های احساسی، بر تحلیل منطقی و ساختار بازار تمرکز می کند و این باعث افزایش کیفیت تصمیم گیری و کاهش اشتباهات ناشی از ترس یا طمع می شود.
مدیریت بهتر ریسک و کنترل ضرر
وقتی روند اصلی بازار را شناسایی کرده اید، می توانید به راحتی و دقت بیشتری نقاط ورود، حد ضرر (Stop Loss) و اهداف سود (Take Profit) خود را تنظیم کنید.
برای مثال، اگر بازار در یک روند صعودی مشخص قرار دارد، می توانید حد ضرر را زیر کف های قبلی قرار دهید و اهداف سود را بر اساس موج های قبلی روند تنظیم کنید.
این ساختار تحلیلی باعث می شود که ریسک شما محدود و سود بالقوه تان افزایش یابد. در واقع، روند اولیه نقش یک قطب نما را دارد که مسیر کلی حرکت را مشخص می کند و به شما کمک می کند تا در دریای نوسانات بازار، گم نشوید.
افزایش اعتماد به معاملات بلند مدت
یکی از چالش های اصلی در معاملات میان مدت و بلند مدت، نوسانات کوتاه مدتی است که ممکن است باعث تردید یا اضطراب در معامله گر شود.
امّا وقتی شما بر اساس ترند اولیه (Primary Trend) معامله می کنید و از روند اصلی بازار آگاه هستید، خیلی راحت تر می توانید این نوسانات را صرفاً به عنوان اصلاح موقت یا فرصت ورود جدید تلقی کنید. معامله گران حرفه ای در بازارهای بزرگ مانند بورس، فارکس و رمزارزها، بیشتر تصمیمات خود را بر اساس روند اولیه اتخاذ می کنند و از ماندن در موقعیت های سودده واهمه ندارند. این اعتماد به روند، قدرت تصمیم گیری و ثبات روانی معامله گر را بسیار افزایش می دهد.
هماهنگی بهتر تحلیل تکنیکال و بنیادی
در بسیاری از موارد، روند اصلی بازار با شرایط بنیادی (فاندامنتال) همسو است. به عبارتی، یک روند صعودی بلند مدت معمولاً ناشی از بهبود عوامل اقتصادی یا رشد درآمد شرکت هاست.
وقتی شما روند اصلی را شناسایی کرده باشید، می توانید با استفاده از ابزارهای تکنیکال مثل خطوط روند، میانگین های متحرک و اندیکاتورها، به بررسی قدرت و پایداری آن بپردازید. از سوی دیگر، تحلیل گران بنیادی نیز می توانند با بررسی اخبار اقتصادی، گزارش های درآمدی و سیاست های کلان، دلایل ادامه دار بودن این روند را بررسی کنند.
هماهنگی این دو نوع تحلیل باعث می شود که تصمیم های معاملاتی از پشتوانه ی قوی تری برخوردار باشند.
معایب روند اولیه (Primary Trend) در معامله گری
روند اولیه (Primary Trend) نشان دهنده جهت کلی و بلند مدت بازار است و اغلب به عنوان راهنمایی مطمئن برای معامله گران در نظر گرفته می شود. امّا مانند هر ابزار و استراتژی دیگری، این رویکرد هم معایبی دارد که دانستن آن ها می تواند شما را از زیان های احتمالی محافظت کند و به بهبود تصمیم گیری تان کمک کند.
1. ورود دیر هنگام و کاهش سود بالقوه
یکی از بزرگ ترین معایب روند اولیه، این است که سیگنال های آن معمولاً دیر صادر می شوند. وقتی یک روند کاملاً مشخص شود، معمولاً بخش زیادی از حرکت قیمت انجام شده و نقاط ورود طلایی از دست رفته است. این تأخیر می تواند منجر به ورود با ریسک بالا و سود پایین تر شود؛ به ویژه زمانی که بازار در حال نزدیک شدن به پایان روند است.
2. ریسک بالای برگشت روند
هیچ روندی تا ابد ادامه دار نیست. معامله گرانی که بیش از حد به روند وفادار می مانند، ممکن است علائم هشدار دهنده برگشتن بازار را نادیده بگیرند. اگر ناگهان تغییر روند رخ دهد (مثلاً به دلیل اخبار سیاسی، گزارش های اقتصادی یا تغییر در سیاست های پولی)، ممکن است معامله گر در نقطه ای اشتباه و پر ریسک باقی بماند و متحمل ضرر جدی شود.
3. واکنش کند در بازارهای پر نوسان
روند اولیه (Primary Trend) معمولاً بر اساس تحلیل های میان مدت و بلند مدت شکل می گیرد. امّا در بازارهای نوسانی مثل ارز دیجیتال یا فارکس، قیمت ممکن است بدون احترام به روند، حرکات شدیدی داشته باشد. در این شرایط، معامله گری که فقط به روند اولیه اتکا دارد، ممکن است نتواند به موقع با تغییرات بازار هماهنگ شود و فرصت های کوتاه مدت یا اصلاحی را از دست بدهد.
4. ایجاد اعتماد کاذب و کاهش دقت تحلیل
وقتی بازار برای مدتی طولانی در یک مسیر مشخصی حرکت می کند، معامله گر ممکن است احساس امنیت بیش از حد و اعتماد کاذب نسبت به ادامه روند پیدا کند. این حس می تواند باعث شود تا حد ضررها را رعایت نکند، حجم معاملات را بی دلیل افزایش دهد یا تحلیل را با دقت کافی انجام ندهد. چنین طرز فکری در نهایت به زیان های جدی منجر خواهد شد.
5. نادیده گرفتن فرصت های سود ده خلاف جهت روند
تمرکز بیش از حد روی روند اصلی ممکن است باعث شود معامله گر فرصت های خوب در خلاف جهت روند را از دست بدهد. برای مثال، در روند صعودی، اصلاح های نزولی می توانند برای معامله گران کوتاه مدت سود ده باشند. امّا اگر نگاه شما فقط روی ادامه روند باشد، این موقعیت ها را نادیده می گیرید و سود بالقوه ای را از دست می دهید.
6. مناسب نبودن برای معامله گران کوتاه مدت
تحلیل روند اولیه یا پرایمری ترند بیشتر مناسب سرمایه گذاران و معامله گران بلند مدت است. اگر سبک معاملاتی شما اسکالپ (Scalper) یا نوسان گیری روزانه (Intraday Trader) باشد، احتمالاً اطلاعات ارائه شده توسط روند اولیه برای شما کاربرد زیادی نخواهد داشت و حتی ممکن است باعث سردرگمی شود.
ستاپ های ورود در روند اولیه (Primary Trend)
تمامی بزرگان بازار و سرمایه داران از ترند اولیه (Primary Trend) و ترند ثانویه (Secondary Trend) استفاده می کنند که در بستر تایم فریم، ترند اولیه را در تایم فریم روزانه (Daily) و ترند ثانویه را در تایم فریم ساعتی (Hourly) بررسی می کنند که به اختصار با (D1) و (H1) نمایش داده می شوند. طبق نظریه داو (Dow) در ترند اولیه یا همان تایم فریم روزانه برای تعیین روند از (Open) و (Close) کندل روزانه استفاده می شود و سایه (Shadow) کندل مورد استفاده قرار نمی گیرد.
در ادامه مقاله دو مثال به صورت تصویری برای ترند صعودی و نزولی تقدیم نگاهتون میشه تا هم با مفهوم موومنت و کارکشن و هم با مفهوم علامت گذاری P1 و P2 و P3 روند بیشتر آشنا شوید، تا بعد از این مباحث و مقدمات به ستاپ های ترند اولیه بپردازیم، همراه ما باشید.
ستاپ اول ترند اولیه (Primary Trend)
این ستاپ در واقع، ستاپ ورود از خط P2 است. زمانی که یک روند ساخته شده و یک P1,P2,P3 تشکیل شده است، پس از رد شدن و کلوز کندل بعد از خط P2 می توان اردر را روی خط P2 قرار داد تا فردا بعد از ریتست همان خط، اردر فعال شود و وارد معامله شد. در این استراتژی استاپ لاس زیر کندل یا همان (Low) نقطه P3 قرار می گیرد و اینجا دیگر به کلوز کندل توجه نمی شود چون امکان این هست که قیمت تا P3 حرکت کند و آنجا ریتست بدهد و دوباره به حرکت خود ادامه دهد.
ستاپ اول ترند اولیه (Primary Trend)
این ستاپ در واقع، ستاپ ورود از خط P2 است. زمانی که یک روند ساخته شده و یک P1,P2,P3 تشکیل شده است، پس از رد شدن و کلوز کندل بعد از خط P2 می توان اردر را روی خط P2 قرار داد تا فردا بعد از ریتست همان خط، اردر فعال شود و وارد معامله شد. در این استراتژی استاپ لاس زیر کندل یا همان (Low) نقطه P3 قرار می گیرد و اینجا دیگر به کلوز کندل توجه نمی شود چون امکان این هست که قیمت تا P3 حرکت کند و آنجا ریتست بدهد و دوباره به حرکت خود ادامه دهد.
ستاپ سوم ترند اولیه (Primary Trend)
ستاپ سوم به ستاپ (Sharp) معروف است و در این روش از ورود، معامله گر می تواند ریوارد بالایی را کسب کند ولی باید این نکته را هم در نظر داشته باشد که این ستاپ ریسک بالایی هم دارد و می تواند حساب معامله گر را دچار ضرر کند. در این ستاپ ورود به معامله از 30 درصد انتهایی کارکشن، موومنت اصلی انجام می شود. در واقع در این ستاپ، در 30 درصد انتهایی کارکشن به مانند ستاپ دوم باید به دنبال یک کندل همر (Hammer) بود تا نقطه ورود کلوز کندل همر و نقطه استاپ لاس هم پشت سایه (Shadow) کندل همر باشد.
ستاپ چهارم ترند اولیه (Primary Trend)
ستاپ چهارم و آخر ترند اولیه، ستاپ (Recorrection)، به معنای ورود از کارکشن دوباره است. در این ستاپ زمانی که یک P1,P2,P3 بوجود می آید و روند توانایی عبور از P2 خود را ندارد و دوباره به P3 خودش برمی گردد و البته گاهی اوقات با یک سایه (Shadow) نقدینگی زیر P3 را هم می گیرد و دوباره به مسیر خود برای گرفتن P2 ادامه می دهد.
جمع بندی و سخن آخر
شناسایی ترند اولیه(Primary Trend)، یکی از مهم ترین مهارت های یک معامله گر موفق است. با دنبال کردن این روند، نه تنها می توان ریسک معامله را کاهش داد، بلکه شانس موفقیت و سود آوری در بازارهای مالی نیز به مراتب افزایش می یابد. چه در بازار فیوچرز، چه در فارکس یا رمزارز، روند دوست توست و آگاهی از آن، یک مزیت رقابتی واقعی محسوب می شود. با وجود این جنبه های مثبت نسبت به روند اولیه باید این نکته را هم در نظر بگیرید که اگر به تنهایی و بدون انعطاف پذیری از آن استفاده شود، می تواند منجر به زیان، تصمیم گیری دیر هنگام و از دست رفتن فرصت های معاملاتی شود.
راه حل چیست؟ استفاده از روند اولیه در کنار روش ها و ابزارهایی مثل سطوح کلیدی، ولوم تریدینگ، پرایس اکشن، تایم فریم های پایین تر و مدیریت ریسک هوشمندانه.