ولوم تریدینگ چیست؟ تریدینگ با دیتای لول 2

ولوم تریدینگ چیست؟ این یکی از سوالاتی است که یک تریدر به هنگام شنیدن نام این سبک معاملاتی برایش ایجاد می شود. ولوم تریدینگ(Volume Trading) یا والیوم تریدینگ یکی از تکنیکهای تحلیل بازار در لحظه است که در آن حجم معاملات انجام شده و سفارشات در صف به عنوان یکی از شاخصهای اصلی برای تصمیمگیری در خرید و فروش داراییها استفاده میشود.
این روش به معاملهگران این امکان را میدهد که رفتار بازار را بهتر درک کرده و سیگنالهای پنهان موجود در حجم معاملات و حجم سفارشات را شناسایی کنند. در حالی که تحلیل تکنیکال به طور معمول بر روی قیمتها تمرکز دارد و معاملات در این روش بر اساس حرکت قیمت می باشد، ولوم تریدینگ با تجزیه و تحلیل دقیق حجم معاملات میتواند به پیشبینی تغییرات قیمت و شناسایی نقاط قوت و ضعف بازار کمک کند.
در واقع والیوم تریدینگ یا ولوم تریدینگ به علت حرکت قیمت یعنی معاملات انجام شده و سفارشات در صف می پردازد، فلذا خلاف پرایس اکشن ، حرکت قیمت علت نیست ، در واقع حرکت قیمت معلول و حجم معاملات علت حرکت قیمت می باشد.
در این مقاله، به بررسی اصول پایهای ولوم تریدینگ و اهمیت آن در استراتژیهای معاملاتی میپردازیم. همچنین، روشها و ابزارهای مختلفی که برای تحلیل حجم معاملات استفاده میشوند، معرفی خواهند شد. با استفاده از این تکنیکها، معاملهگران قادر خواهند بود تا در بازارهای مالی مانند بورس و بازارهای فیوچرز، به تصمیمگیریهای دقیقتری دست یابند و احتمال موفقیت خود را افزایش دهند.
ولوم تریدینگ چیست؟
ولوم تریدینگ یا والیوم تریدینگ یک تکنیک تحلیلی است که در آن رابطه میان حجم معاملات و تغییرات قیمت کشف و تحلیل میشود. در این روش، حجم معاملات به عنوان یکی از شاخصهای اصلی برای اتخاذ تصمیمات معاملاتی در نظر گرفته میشود.
مفاهیم کلیدی متعددی در ولوم تریدینگ یا ترید بر اساس حجم معاملات وجود دارد که در ادامه به معرفی هر یک از مفاهیم مرتبط با این سبک نگاه به بازار و چارت می پردازیم.
1- حجم ، ولوم یا والیوم (Volume) :
حجم به تعداد معاملات انجامشده در یک بازه زمانی مشخص(Timeframe) گفته میشود. این عدد نشاندهندهی میزان مشارکت فعالان بازار(Aggressor Traders) است و هرچه بیشتر باشد، اعتبار حرکات قیمتی بالاتر تلقی میشود. در بازار فیوچرز، حجم به تعداد قراردادهای معاملهشده اشاره دارد. حال ما شناخت واژه ی والیوم لازم است با دو مفهوم حجم خرید و حجم فروش آشنا شویم:
حجم خرید (Buying Volume) در قیمت پیشنهادی رخ میدهد، که کمترین قیمتی است که فروشندگان حاضر به پذیرش آن هستند که با واژه ی Bid شناخته می شود. در مقابل، حجم فروش (Selling Volume) در قیمت پیشنهادی اتفاق میافتد، که بالاترین قیمتی است که خریداران حاضر به پیشنهاد آن هستند که با واژه ی Ask شناخته می شود.
2. Volume Profile
نمایش حجم معاملات بر اساس سطوح قیمتی (نه زمان) در یک سشن معاملاتی یا تایم فریم دلخواه به وسیله ولوم پروفایل یا والیوم پروفایل نمایش داده می شود.. برخلاف متاتریدر که در آن حجم بهصورت میلههای عمودی زیر هر کندل و بر پایهی زمان (Time-based) نشان داده میشود، در پلتفرمهای حرفهای فیوچرز مانند NinjaTrader یا Sierra Chart، حجم بهصورت افقی و بر پایه قیمت نمایش داده میشود.
Volume Profile نشان میدهد که دقیقاً در چه سطوح قیمتی بیشترین یا کمترین حجم قرارداد در بازار واقعی فیوچرز (مثل CME) معامله شده است. این اطلاعات به تریدر کمک میکند تا نواحی مهمی مثل تراکم قیمت، حمایتها، مقاومتها و نواحی شکست را با دقت بالا شناسایی کند.
3. Delta Volume
اختلاف بین حجم سفارشات خرید (Buy Market Orders) و فروش (Sell Market Orders) در یک کندل یا بازه زمانی مشخص است.
فرمول:Delta = Buy Volume - Sell Volume
عدد مثبت به معنی فشار خرید و منفی به معنی فشار فروش است.
4. Cumulative Delta
مجموع تجمعی دلتا در طول زمان است. این ابزار کمک میکند تا روند کلی قدرت خریداران یا فروشندگان را پیگیری کنیم، حتی زمانی که قیمت به ظاهر رِنج یا خلاف جهت است.
مثالی از محاسبه Cumulative Delta:
در نظر بگیرید در یک بازه سهتایی از کندلها، دادههای زیر از حجم سفارشات بازار (Market Orders) ثبت شده است:
کندل | حجم خرید (Buy Volume) | حجم فروش (Sell Volume) | دلتا (Delta) |
---|---|---|---|
1 | 600 | 400 | +200 |
2 | 500 | 550 | -50 |
3 | 700 | 300 | +400 |
فرمول دلتا:
Delta=Buy Volume−Sell Volume
محاسبه دلتا تجمعی (Cumulative Delta):
بنابراین، مقدار Cumulative Delta تا پایان کندل سوم برابر با +550 است که نشاندهنده غلبه قابل توجه فشار خرید بر فروش در این بازه زمانی است.

5. Bid و Ask Volume
-
Bid Volume: تعداد سفارشاتی که در قیمتهای پایینتر از قیمت لحظهای برای خرید در اوردربوک ثبت شدهاند و در صف خرید هستند.
-
Ask Volume: تعداد سفارشاتی که در قیمتهای بالاتر از قیمت لحظهای برای فروش در اوردر بوک ثبت شدهاند و در صف فروش هستند .
این حجمها برای تحلیل Order Flow بسیار حیاتی هستند.
6. Imbalance (ناتعادلی حجمی)
ناتعادلی بین حجم سفارشات خرید و فروش در هر قیمت خاص. مثلاً اگر در یک سطح قیمتی، حجم خرید (Buy Market Orders) بهوضوح بیشتر از حجم فروش باشد (مثلاً نسبت 3 به 1 یا بالاتر)، این یک Imbalance در سمت خریداران است. تریدرهای حرفهای با تحلیل Imbalance در Footprint Chart نقاط ورود و خروج پیدا میکنند.
7. Point of Control (POC)
قیمتی در Volume Profile که بیشترین حجم قراردادها در آن معامله شدهاند. این سطح اغلب بهعنوان یک ناحیه با نقدشوندگی بالا و مرکز تعادل قیمت در نظر گرفته میشود. در فیوچرز، معمولا با POC برخورد داریم بهعنوان مغناطیس قیمت.
8. Value Area (VA)
ناحیهای از Volume Profile که تقریباً 70٪ از کل حجم معاملات در آن صورت گرفته است. این ناحیه شامل:
-
VAH (Value Area High): بالاترین قیمت در Value Area
-
VAL (Value Area Low): پایینترین قیمت در Value Area
در بازار فیوچرز، شکست یا بازگشت از این نواحی، فرصتهای ترید مهمی فراهم میکنند.
9. High Volume Node (HVN)
سطوح قیمتی که در آن حجم بالایی از معاملات انجام شده است. این سطوح معمولاً نشاندهنده نواحی حمایت/مقاومت قوی هستند. در بازار فیوچرز، HVN میتواند نشانهای از نواحی تراکم یا “تعادل” بازار باشد.
10. Low Volume Node (LVN)
برعکس HVN، LVN سطوحی هستند که در آنها حجم کمی معامله شده. در بازار فیوچرز، این نواحی اغلب به عنوان نواحی رد شده یا گذر سریع قیمت در نظر گرفته میشوند و پتانسیل برگشت سریع قیمت در این سطوح وجود دارد.
11. Footprint Chart
نموداری حرفهای که اطلاعات دقیق حجم در هر سطح قیمتی را بهصورت عددی و گرافیکی در دل کندلها نمایش میدهد. در این نمودار، معمولاً حجم خرید (Buy Volume) و فروش (Sell Volume) بهصورت تفکیکشده و در قالب ستونهایی در داخل هر کندل دیده میشود. Footprint ابزار اصلی برای مشاهدهی order flow، delta، imbalances، و absorptions است.
12. Absorption (جذب سفارشات)
وضعیتی که در آن علیرغم ورود حجم زیاد از سفارشات بازار (Market Orders)، قیمت موفق به حرکت قابلتوجه نمیشود؛ زیرا در طرف مقابل، سفارشات محدود (Limit Orders) با حجم بالا جذب آن فشار میشوند. مثلاً ورود سنگین سفارشات فروش بازار با باقیماندن قیمت در همان سطح میتواند نشانهی وجود خریدار قوی در آن قیمت باشد. این پدیده معمولاً با Footprint Chart قابل شناسایی است.
13. Exhaustion (خستگی جریان سفارشات)
به وضعیتی گفته میشود که در آن پس از یک موج قوی خرید یا فروش، ناگهان حجم معاملات و فشار طرف غالب (خریداران یا فروشندگان) کاهش مییابد. این کاهش حجم، که معمولاً در سقف یا کفهای موقت رخ میدهد، نشاندهنده پایان انرژی حرکتی و احتمال برگشت قیمت است.
14. Sweep
حرکت سریع قیمت در یک جهت با هدف برداشتن نقدینگی موجود در آن سمت. مثلاً حرکت ناگهانی قیمت به پایین برای فعالسازی سفارشات استاپ خریداران (Stop Loss) یا جمعآوری سفارشات معلق، که اغلب توسط معاملهگران بزرگ (Smart Money) انجام میشود. Sweepها گاهی بهصورت جعلی و با هدف فریب بازار استفاده میشوند و در نقاط برگشتی مهم دیده میشوند.
15. Initiated Buying / Selling (خرید/فروش آغازگر)
مربوط به سفارشات بازار است که معامله را شروع میکنند.
-
Initiated Buying: سفارشهای Market Buy که به Ask خوردهاند و نشاندهنده فشار خرید فعال است.
-
Initiated Selling: سفارشهای Market Sell که به Bid خوردهاند و فشار فروش فعال را نشان میدهند.
این نوع سفارشات در دلتا و فلو تحلیل بسیار مهمی دارند، چرا که نشان میدهند کدام طرف معاملهگر واقعاً فعالانه وارد بازار شده است.
16. Responsive Buying / Selling (خرید/فروش واکنشی)
رفتاری است که در آن معاملهگرها در سطوح حمایت یا مقاومت وارد بازار میشوند در پاسخ به قیمت، نه برای شکستن آن.
-
Responsive Buying: ورود خریداران در حمایت برای دفاع از محدوده پایینتر.
-
Responsive Selling: ورود فروشندگان در مقاومت برای جلوگیری از شکست بالا.
این رفتارها معمولاً با بازگشت قیمت از نواحی کمحجم یا لبههای Value Area همراه است.
17. Volume Cluster (خوشه حجمی)
ناحیهای در نمودار که در آن چندین سطح قیمتی پشت سر هم دارای حجم بالای معامله هستند. این خوشهها نشاندهنده تراکم معاملات و معمولاً نواحی مهم حمایت/مقاومت در بازار فیوچرز هستند. Volume Clusterها در Footprint Chart یا Volume Profile به راحتی قابل تشخیصاند.
18. VWAP (Volume Weighted Average Price)
میانگین موزون قیمت بر اساس حجم. VWAP نشان میدهد که در طول روز، میانگین قیمت واقعی معاملات در چه سطحی بوده است. در بازارهای فیوچرز، VWAP بهعنوان معیار ارزش منصفانه در طول روز شناخته میشود و بسیاری از مؤسسات از آن بهعنوان مرجع ورود/خروج استفاده میکنند.
19. TPO (Time Price Opportunity)
بخشی از Market Profile که نشان میدهد در چه سطوح قیمتی، بازار برای مدت زمان مشخصی باقی مانده است. هر بلوک TPO نشاندهنده حضور قیمت در یک تایمفریم خاص (مثلاً 30 دقیقه) است. با بررسی TPO میتوان نواحی تعادل بازار، نقاط چرخش، و ساختار روزانه قیمت را تحلیل کرد.
20. Order Flow (جریان سفارشات)
تحلیل دقیق رفتار خریداران و فروشندگان بر اساس دادههای واقعی سفارشات، شامل Market Orders، Limit Orders، و اجرای آنها. Order Flow با استفاده از ابزارهایی مانند Footprint Chart و Time & Sales بررسی میشود و به تریدر امکان مشاهده لحظهای قدرت جریان خرید و فروش را میدهد.
21. Market Depth (عمق بازار)
نمایی از سفارشات معلق (Limit Orders) در دو سمت خرید و فروش در سطوح مختلف قیمتی. عمق بازار به تریدر نشان میدهد که چه مقدار نقدینگی در هر قیمت وجود دارد. با بررسی این دادهها میتوان نقاط بالقوه جذب قیمت یا مقاومت در برابر حرکت را شناسایی کرد.
22. Iceberg Orders
سفارشاتی هستند که فقط بخشی از حجم واقعی آنها در دفتر سفارش (DOM) نمایش داده میشود. وقتی بخشی از سفارش اجرا شد، بلافاصله بخش پنهان دیگری ظاهر میشود. Icebergها معمولاً توسط بازیگران بزرگ بازار برای مخفی کردن نیت واقعیشان استفاده میشوند.
23. Spoofing (اسپوفینگ)
استراتژیای غیرقانونی که در آن معاملهگر سفارشات جعلی در دفتر سفارش ثبت میکند (بدون قصد اجرا)، تا دیگران را فریب دهد و قیمت را به سمت خاصی هل دهد. سپس قبل از اجرای سفارش، آن را حذف میکند. این رفتار معمولاً باعث تغییر کوتاهمدت روانی بازار میشود.
24. Stop Run (شکار استاپها)
حرکت ناگهانی قیمت به ناحیهای که حجم زیادی از استاپلاسها قرار دارد، با هدف فعالسازی آنها. معمولاً توسط پول هوشمند انجام میشود تا نقدینگی لازم برای ورود در جهت مخالف را فراهم کند. Stop Run اغلب مقدمهای برای برگشتهای قوی یا حرکات سریع است.
25. Liquidity Zones (مناطق نقدینگی)
ناحیههایی در نمودار که تجمع بالایی از سفارشات معلق، استاپها، یا موقعیتهای باز وجود دارد. این نواحی برای تریدرهای فیوچرز بسیار مهماند، زیرا بازار تمایل دارد به سمت این نقاط حرکت کند تا سفارشات را پر کند. Sweep و Stop Run اغلب در این نواحی رخ میدهند.
چرا ولوم تریدینگ (Volume trading)؟
ولوم تریدینگ یکی از دقیقترین و شفافترین روشهای تحلیل در بازارهای مشتقه مانند فیوچرز است. این تکنیک به جای تمرکز صرف بر حرکات قیمتی، رفتار واقعی خریداران و فروشندگان را بر اساس دادههای واقعی حجم معاملات تحلیل میکند. در واقع، یکی از مزایای بزرگ ولوم تریدینگ این است که برخلاف تحلیل تکنیکال سنتی، که بیشتر به نمودار قیمت و شمعها توجه دارد، این روش به دادههای حجمی و جریان سفارشات بازار میپردازد. در این شیوه، حجم معاملات و تحلیل آنها بهعنوان سیگنالهای اصلی تصمیمگیری برای خرید یا فروش داراییها استفاده میشود، که میتواند اطلاعات بسیار ارزشمندی درباره روندهای بازار بهدست دهد.
در بسیاری از موارد، حرکت قیمت در بازارهای مالی میتواند گمراهکننده باشد. به عبارت دیگر، بازار ممکن است حرکات قیمتی کوچک یا بزرگ را نشان دهد که از نظر ظاهری میتواند بهعنوان سیگنالی برای خرید یا فروش تلقی شود. اما این حرکات ممکن است در واقع ناشی از نوسانات تصادفی یا بازیگران کوچک بازار باشند. در صورتی که تحلیلگر تنها بر اساس تغییرات قیمت تصمیمگیری کند، ممکن است در دام این نوسانات بیافتد. در این شرایط، ولوم تریدینگ بهعنوان یک ابزار اصلی میتواند به معاملهگران کمک کند تا سیگنالهای واقعی بازار را تشخیص دهند و از حرکتهای فریبنده بازار دوری کنند.
یکی از اجزای اصلی ولوم تریدینگ، تحلیل جریان سفارشات (Order Flow) است. این به تحلیلگران این امکان را میدهد که ببینند در هر لحظه کدام طرف بازار، خریداران یا فروشندگان، قدرت بیشتری دارند. با استفاده از دادههای حجم خرید و فروش (Delta)، معاملهگران میتوانند فشار بازار را درک کنند. اگر حجم خرید بیشتر از حجم فروش باشد، این نشاندهنده فشار خرید و علاقه زیاد به صعود قیمت است و بالعکس. به همین دلیل، تحلیل دقیق حجم معاملات میتواند بهطور موثری به شناسایی سطوح حمایت و مقاومت، نقاط شکست واقعی، و روندهای معتبر بازار کمک کند.
یکی دیگر از مزایای ولوم تریدینگ، شناسایی سطوح واقعی نقدینگی بازار است. در بسیاری از بازارها، خصوصاً بازارهای فیوچرز، اطلاعات در مورد نقدینگی و سفارشات معلق بسیار حیاتی است. با استفاده از ابزارهایی مانند Volume Profile، تریدرها میتوانند نواحی کلیدی از بازار را که در آن بیشترین حجم معاملات انجام میشود شناسایی کنند. این اطلاعات میتواند بهویژه برای شناسایی نقاط ورود و خروج در بازارهای پرنوسان و پیچیده بسیار مفید باشد.
در نهایت، یکی از مهمترین دلایل برای استفاده از ولوم تریدینگ این است که با استفاده از دادههای حجمی، معاملهگران میتوانند از فریب خوردن توسط حرکات ظاهری بازار جلوگیری کنند. در صورتی که تریدر تنها به تحلیل قیمتها تکیه کند، احتمال گرفتار شدن در دام نوسانات کوتاهمدت و بازارهای فریبنده افزایش مییابد. با تحلیل حجم معاملات و بررسی دقیقتری از رفتار بازار، میتوان تصمیمات معاملاتی آگاهانهتری اتخاذ کرد.
در نتیجه، ولوم تریدینگ یک ابزار بسیار قدرتمند برای معاملهگران است که میخواهند از بازارهای مشتقه مانند فیوچرز بهرهبرداری بهینه کنند. استفاده از این روش میتواند احتمال موفقیت را بهطور چشمگیری افزایش دهد و به تریدرها کمک کند تا سیگنالهای واقعی بازار را از سیگنالهای فریبنده جدا کنند.

پاسخ به سوال ولوم تریدینگ چیست با دلایل استفاده از Volume Trading:
1. دسترسی به دادههای واقعی و شفاف
در بازار فیوچرز (بر خلاف بازارهای OTC مثل فارکس)، دادههای حجم و سفارشات از صرافیهای متمرکز مثل CME میآیند و قابلاعتمادند. بنابراین ولوم تریدینگ بر پایهی اطلاعات واقعی و قابلاتکا انجام میگیرد.
2. تحلیل دقیق رفتار خریداران و فروشندگان
با بررسی دلتا، Footprint Chart و Order Flow میتوان دید که در هر سطح قیمتی، واقعاً چه کسی فعالتر بوده: خریدار یا فروشنده؟ این اطلاعات، ساختار قدرت بازار را آشکار میکند.
3. شناسایی نواحی مهم نقدینگی
ابزارهایی مثل Volume Profile، Liquidity Zones، و Imbalances به تریدر اجازه میدهند نواحیای را که حجم زیادی در آنها معامله شده (حمایت/مقاومت پنهان) با دقت بالایی شناسایی کند.
4. فیلتر کردن شکستهای فیک (Fake Breakouts)
شکستهایی که بدون تأیید حجم بالا رخ میدهند معمولاً فیک هستند. ولوم تریدینگ کمک میکند فقط شکستهایی را دنبال کنیم که با فشار واقعی سفارشات بازار پشتیبانی میشوند.
5. ورود و خروج دقیقتر نسبت به پرایس اکشن خام
اطلاعات حجمی مثل Absorption، Exhaustion یا Stop Runs سیگنالهای زودهنگامی برای ورود یا خروج میدهند که با پرایس اکشن تنها نمیتوان بهراحتی دید.
6. درک بهتر از روانشناسی بازار
ولوم تریدینگ نشان میدهد در هر لحظه، اکثریت فعالین بازار چگونه رفتار میکنند و کدام گروه احتمالاً دارد فریب میخورد یا وارد تله میشود. این درک عمیقتر از مارکت میدهد.
7. ابزار ضروری برای تریدرهای حرفهای و نهادی
تقریباً تمام مؤسسات مالی بزرگ و تریدرهای حرفهای از دادههای حجم و Order Flow برای تصمیمگیری استفاده میکنند. نادیده گرفتن این اطلاعات یعنی بیخبری از رفتار بازیگران اصلی بازار.

نتیجه گیری
در پایان، پاسخ به این پرسش که «ولوم تریدینگ چیست» را میتوان در تحلیل رفتار واقعی بازار جستوجو کرد، نه صرفاً در تغییرات قیمتی ظاهری. ولوم تریدینگ ابزاری دقیق و پیشرفته برای شناسایی ساختار درونی جریان سفارشات، نواحی نقدینگی و قدرت پنهان خریداران و فروشندگان است. هنگامی که معاملهگران درک کنند «ولوم تریدینگ چیست»، به جای واکنش به حرکت قیمت، اقدام به تحلیل علت آن میکنند و تصمیمات آگاهانهتری میگیرند.
در دنیای پیچیده بازارهای مشتقه، دانستن اینکه «ولوم تریدینگ چیست» بهمثابه در اختیار داشتن قطبنمایی دقیق برای حرکت در فضای مهآلود معاملات است. بسیاری از اشتباهات رایج در معاملات ناشی از بیتوجهی به این سوال بنیادین است که «ولوم تریدینگ چیست» و چرا باید به آن توجه کرد. به همین دلیل، درک صحیح و بهکارگیری اصول این سبک تحلیلی میتواند گامی کلیدی در حرفهایتر شدن هر معاملهگر باشد.